هانیه وهابی - این داستان آموزنده و جذاب، روایت زندگی خانوادهای است که در نزدیکی تنگهی هرمز زندگی میکنند. آنها بسیار فقیرند و ماهیگیری پدر کفاف مخارج زندگیشان را نمیدهد.
به همین دلیل، عبدا... که پسر ارشد خانواده است سعی دارد با کار در کشتی، به خانوادهی خود در تأمین مخارج زندگی کمک کند.
داستان به اینجا ختم نمیشود. با شیوع بیماری آبله، عبدا... پدر خود را از دست میدهد و خود نیز نابینا میشود.
این اتفاق عبدا... را خانهنشین میکند اما فقر خانودهاش سبب میشود او بفهمد نباید دست از تلاش بردارد و باید به زندگی خود ادامه دهد.
عبدا... یقین دارد که میتواند پیشرفت کند.
بنابراین تصمیم میگیرد اوقاتش را به بطالت نگذراند و سعی کند تا آنجا که ممکن است هر آنچه راجع به دریا باید بداند کشف کند و این پدیدهی اسرارآمیز را بهتر بشناسد.
این تصمیم عبدا... سبب میشود کمکم رازی را کشف کند که مسیر زندگیاش را دگرگون میکند، رازی که شاید هیچ دریانوردی تا آن روز به آن پی نبرده بود، راز چشیدن آب دریا.
عبدا... سعی میکند هر چند ساعت در زمان حرکت کشتی، آب دریا را بچشد و طعم آن را به خاطر بسپارد. تکرار پیاپی این کار عبدا... نهایتا سبب شد او در هر نقطه از جهان که باشد، با چشیدن آب دریا بتواند حدس بزند که کجاست.
از این قصهی پندآموز یک اثر سینمایی و یک مجموعهی سیزدهقسمتی عروسکی تولید شده است که بسیار جذاب و درخور توجه است.